تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
ایمن بار
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
عاشقانه های من و آنام
درباره وبلاگ

آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
آمار
تعداد آنلاین : 0
بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید کل : 9
تعداد پست ها : 33
تعداد نظرات : 0

عاشقانه های من و آنام
سه شنبه 18 شهريور 1393 :: 12:02 ::  نويسنده : من وآنام       

دست تو ياس نوازش


در سحرگاه بهاري


اي همه آرامش از تو


در سر انگشتت چه داري


در كتاب قصه ي من


معني هر دل سپردن


خود شكستن بود و مردن


در غم خود سوگواري

اي همدم اي مرهم


اي خط سرنوشتم


اي همدم اي مرهم


بي تو چه مي نوشتم



من چه بودم نقش باطل


قايقي گم كرده ساحل


باهزاران زخم بر دل


از عزيزان يادگاري


بي نياز از هر نيازي


بي خبر از حيله سازي


باگناه پاكبازي


باختم در هر قماري

اي همدم اي مرهم


اي خط سرنوشتم


اي همدم اي مرهم


بي تو چه مي نوشتم



من چه بودم شعله ي درد


 

قصه ي خاكستر سرد


زخمي دنياي نامرد


قصه ي چشم انتظاري


با من ويرانه از درد


دست تو اما چه ها كرد


اي كه با معناي ديگر


عشق را آموزگاري

اي همدم اي مرهم


اي خط سرنوشتم


اي همدم اي مرهم


بي تو چه مي نوشتم



برچسب ها : ,
سه شنبه 18 شهريور 1393 :: 7:00 ::  نويسنده : من وآنام       

اشتباه نکن

من پر از عشقم

گدایی عشق نمیکنم

من بخشنده آنم



برچسب ها : ,
دوشنبه 17 شهريور 1393 :: 22:43 ::  نويسنده : من وآنام       

دلم


بهانه ی "تو " را داردتو می دانی بهانه چیست؟


بهانه


همان است که شبها خواب از چشم خیس من می دزدد


بهانه


همان است که


روزها


میان انبوهی از آدمها


چشمانم را پی تو می گرداند


بهانه


همان صبریست که به لبانم سکوت می دهد؛تا گلایه ای نکنم از نبودنت


من صبورم.. اما... مگر این دل دیوانه، صبر می داند چیست

 



برچسب ها : ,
يکشنبه 16 شهريور 1393 :: 15:16 ::  نويسنده : من وآنام       

تو را به جای همه زنانی که نشناخته‌ام دوست می‌دارم


تو را به جای همه روزگارانی که نمی‌زیسته‌ام دوست می‌دارم


برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم


برای خاطر برفی که آب می‌شود، برای خاطر نخستین گل


برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمی‌رماندشان


تو را برای خاطر دوست داشتن دوست می‌دارم


تو را به جای همه زنانی که دوست نمی‌دارم دوست می‌دارم..


جز تو، که مرا منعکس تواند کرد؟ من خود، خویشتن را بس اندک می‌بینم.


بی تو جز گستره بی کرانه نمی‌بینم میان گذشته و امروز.


از جدار آینه خویش گذشتن نتوانستم


می‌بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم


راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش می‌برند.


تو را دوست می‌دارم برای خاطر فرزانگیت که از آن من نیست


تو را برای خاطر سلامت


به رغم همه آن چیزها که به جز وهمی نیست دوست می‌دارم


برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم


تو می‌پنداری که شکی، حال آنکه به جز دلیلی نیستی


تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا می‌رود


بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم



برچسب ها : ,
يکشنبه 16 شهريور 1393 :: 11:48 ::  نويسنده : من وآنام       

شبا مستم ز بوي تو    خيالم پر ز روي تو

خرامون از خيال خود          گذر كردم ز كوي تو

بازم بارون زده نم نم       دارم عاشق مي شم كم كم

بذار دستاتو تو دستام            عزيز هردم،عزيز هردم

بازم بارون زده نم نم   دارم عاشق مي شم كم كم

بذار دستاتو تو دستام        عزيز هردم عزيز هردم

گناه من تويي جادو     نگاه من تويي هرسو

نرو از خواب من بانو     تويي صياد منم آهو

شب تنهايي زار و      كسي هرگز نبود يار و

خراب ياد تو بود و         تو بردي از نگات مارو

بازم بارون زده نم نم     دارم عاشق مي شم كم كم

بذار دستاتو تو دستام      عزيز هردم،عزيز هردم

بازم بارون زده نم نم .......

 



برچسب ها : ,
پنجشنبه 13 شهريور 1393 :: 21:51 ::  نويسنده : من وآنام       


دختر باس
.
.

.
.
.
.
.
نقاشیه خدا باشه


نه خط خطی دست جراح



برچسب ها : ,
دوشنبه 10 شهريور 1393 :: 21:32 ::  نويسنده : من وآنام       

کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه


خودت می‌دونی عادت نیست فقط دوست داشتن محضه
.
کنارم هستی و بازم بهونه‌هامو می‌گیرم


میگم وای چقد سرده میام دستاتو می‌گیرم
.
یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی می‌میرم


از این جا تا دم در هم بری دلشوره می‌گیرم
.
فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن باهم


محاله پیش من باشی برم سرگرم کاری شم


.
می دونم که یه وقتایی دلت می‌گیره از کارم


روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوست دارم

 
.
تو هم مثل منی انگار از این دلتنگیا داری


تو هم از بس منو می‌خوای یه جورایی خودآزاری


.
کنارم هستی و انگار همین نزدیکیاس دریا


مگه موهاتو وا کردی که موجش اومده اینجا


.
قشنگه ردپای عشق بیا بی‌چتر زیر برف


اگه حال منو داری می‌فهمی یعنی چی این حرف


.
می‌دونم که یه وقتایی دلت می‌گیره از کارم


روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوسِت دارم


.
تو هم مثل منی انگار از این دلتنگیا داری


تو هم از بس منو می‌خوای یه جورایی خودآزاری



برچسب ها : ,
دوشنبه 10 شهريور 1393 :: 16:28 ::  نويسنده : من وآنام       

وقتی باهامی حس من خوبه


قلبم از عشقت داره میکوبه


وقتی باهامی خیلی خوشحالم


به این حس عاشقونه میبالم

میمیرم بی تو اینو میدونم


تو رو دوست دارم بیشتر از جونم


اخه این عشقو به تو مدیونم

 
تا دنیا دنیاست قدر تو میدونم

تا مرز دیوونگی دوست دارم


بیشتر از هر کی بگی دوست دارم


همه دنیامی اون که میخوامی


زندگی خوبه وقتی تو باهامی



تا مرز دیوونگی دوست دارم


بیشتر از هر کی بگی دوست دارم


همه دنیامی اون که میخوامی


زندگی خوبه وقتی تو باهامی


زندگی خوبه وقتی تو باهامی

توی راهی که با تو در پیشه


هر لحظه قلبم عاشقتر میشه

محاله عشقی مثه تو باشه


جز تو کی میتونه واسم یه دنیا شه

چه خوبه با تو تا به همیشه


حال من از این بهتر نمیشه


چه خوبه با تو لحظه به لحظه


داشتن عشقت یه دنیا میارزه

تا مرز دیوونگی دوست دارم


 

بیشتر از هر کی بگی دوست دارم


همه دنیامی اون که میخوامی


زندگی خوبه وقتی تو باهامی


زندگی خوبه وقتی تو باهامی



برچسب ها : ,
يکشنبه 9 شهريور 1393 :: 19:37 ::  نويسنده : من وآنام       

تو را به جای همه زنانی که نشناخته‌ام دوست می‌دارم


تو را به جای همه روزگارانی که نمی‌زیسته‌ام دوست می‌دارم


برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم


برای خاطر برفی که آب می‌شود، برای خاطر نخستین گل


برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمی‌رماندشان


تو را برای خاطر دوست داشتن دوست می‌دارم


تو را به جای همه زنانی که دوست نمی‌دارم دوست می‌دارم..


جز تو، که مرا منعکس تواند کرد؟ من خود، خویشتن را بس اندک می‌بینم.


بی تو جز گستره بی کرانه نمی‌بینم میان گذشته و امروز.


از جدار آینه خویش گذشتن نتوانستم


می‌بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم


راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش می‌برند.


 

تو را دوست می‌دارم برای خاطر فرزانگیت که از آن من نیست


تو را برای خاطر سلامت


 

به رغم همه آن چیزها که به جز وهمی نیست دوست می‌دارم


برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم


تو می‌پنداری که شکی، حال آنکه به جز دلیلی نیستی


تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا می‌رود


بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم

 



برچسب ها : ,
پنجشنبه 6 شهريور 1393 :: 19:31 ::  نويسنده : من وآنام       

واقعاً موندم که امید یا ناامیدی چیکار میتونه بکنه با آدم .....همین یه ماه پیش بود

که از زندگی و زنده بودن خسته بودم......اما حالا .....عشق من زندگیه من آنای

خوب و مهربون و دوست داشتنی من به یمن حضورت همه چیز تغییر کرده......

نمیدونم چه اسمی روت بذارم جادوگر.....معجزه.....یا هرچیزی تو همین مایه ها

اما اینو میدونم که فقط خود خدا یا یه فرشته ی آسمونی همچین قدرتی رو داره که

تو این مدت زمان کم همه چیز و عوض کنه و به زندگی یه شکل و یه رنگ وبویی

غیر از عذاب و سختی بده....عزیزترینم به تو که فکر میکنم حس میکنم خون توی

رگهام از شدت خوشحالی و هیجان به جوش میاد و یه موج خوشحالی سراپای وجودمو

پر میکنه.آنای خوبم عشق تو به من بال برای پرواز داده و اونقدر هم سبک کرده منو

که میتونم با عاشق تو بودن پرواز کنم...ولی این نهایت ظلم و بی انصافی و قدر ناشناسیه

که خودم تنهایی لذت این پرواز و تجربه کنم....میخوام دستای مهربونت رو بدی به دستام

تا باهم پرواز کنیم....پرواز کنیم به سرزمین زیبای خوشبختی  به دنیای ناب و قشنگ

آرزوها و فانتزیامون.....آنای خوبم میخوام بدونی هیچوقت تا ته دنیا قلبمو غیر تو به

کسی نمیدم و هیچ وقت به حضور مقدست تو زندگیم بی توجهی نخواهم کرد....اینو بهت

قول میدم و این قول یه مرد.مردی که تو زندگیش همیشه تلاش کرده ارزش اسم مرد رو

داشته باشه..میدونی زندگیم وقتی تو کنارم باشی چون واقعا و تمام کمال عاشقت هستم

 وعاشقانه دوستت دارم وستایشت میکنم چنان قدرتی پیدا میکنم که میتونم دنیا رو جابجا

 کنم و به حرمت همین عشق قسم از تمام این قدرت برای خوشبخت و خوشحال و راضی

بودن تو از زندگی با خودم استفاده میکنم.....آنای خوبم اونقدر از خودم شناخت دارم که

با اطمینان کامل بهت میگم اگه حتی 1% هم شک داشتم به این مساله در خودم به خداوندی

خدا حتی حرف دوست داشتن رو هم بهت نمیزدم.....انسان هرکسی رو که به طریقی به

به خودش علاقه مند کنه و بعد بخواد جا بزنه به نظر من نابخشودنی ترین گناه عالم رو

مرتکب شده.چه برسه به اینکه اون کس تو باشی که یه فرشته ی دلپاک و آسمونی هستی

عزیزترینم توی زندگیم به این نتیجه رسیدم که خدا بنده هایی که بیشتر از بقیه دوست

داره رو محک میزنه یعنی یه جورایی اونا رو تحت فشار میذاره تا ببینه کی و کجا

کم میارن اگه بنده ای جایی قبل از مرز انسانیت کم آورد از لیست علاقه مندیهای

خدا خط میخوره اما اگه بنده ای مرز انسانیت رو رد کرد تو تحمل سختیهای زندگی

خدا بهش جایگاهی میده که از اون به بعد تو زندگیش فقط لذت ببره....و گل نازم

یه جورایی با یقین و ایمان کامل میگم ما هر دو هز دسته ی دومیم......و خداوند

من و تو رو به هم هدیه داده تا از زندگیمون لذت ببریم .....پس اصلا به فکره خرده

مشکلاتی که از این راهه سخت هنوز پیشت باقی مونده نباش چون هم خدا رو داری

هم منو.....میخوام با قدرت هر چه تمام تر این مشکلات رو پشت سر بذاری تا

حقیقت واقعی تمام این احساس قشنگی که بهت دارم رو تو واقعیت بهت نشون بدم

و برات ثابتش کنم...... بانوووی با احساس و مهربونم شاید این شعر حرف دلم رو

خوب بهت بزنه:

برای خواب معصومانه عشق..........کمک کن بستری از گل بسازیم

برای کوچ شب هنگام وحشت..........کمک کن با تن هم پل بسازیم



برچسب ها : ,